۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

بازگرد

 روزهای سختی پیش رو دارم، مسیری من را طلبیده است که یک جاهایش راه را آنقدر باریک خواهد کرد که باید برای نفس کشیدن از جان مایه گذاشت، پرتگاه هایش هم که همیشه منتظر بلعیدنم بوده اند. غوغای طوفان هایش را از همین جا می بینم. برق نگاه های درنده کفتارهای راه چشمانم را می سوزاند.... همه شان می دانند که نمی توانند راه را بر من ببندند.....من در راه خانه ام ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر